.:: مقداد علمی ::.

ترجمه دروس عربی وقواعد دوم عمومی(درس اول)

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ب.ظ

ترجمه دروس عربی دوم عمومی

درس اول

الهی:

پروردگارا، سینه ام را برایم فراخ کن (بگشای ) و کارم را برایم آسان گردان

و گره از زبانم باز کن تا سخنم را بفهمند.

خدایا مرا از تاریکی های پندار خارج کن و مرا با نور فهم گرامی بدار.

خدایا درهای رحمتت را برما بگشای.

و گنجینه های دانش هایت را برما باز کن.

پروردگارا.... پروردگارا آسان بگیر و سخت نگیر.

خدایا قلبم را شاد کن.

خدایا راه آسانی را به سوی محبتت به من نشان بده.

خدایا برای شیطان راهی بر عقل من قرار نده.

و راهنمایی برای باطل بر کار من قرار نده.

خدایا بندگی ات را به ما الهام کن و گناه به درگاهت را از ما دور کن.

[ امید ما] به رحمتت است ای مهربان ترین مهربانان.

قواعد:


اسم نکره: به اسمهایی گفته می شود که برای ما ناشناخته و نا آشنا باشند و علامت آن معمولاً تنوین است. تنویــن ــــــــ . مثال: رجل - ‌إمرأه‌ - کتاباً‌ - شجره‌ .
نکته ا- در اسمهای مثنی و جمع سالم مذکر که تنوین نمی گیرند هر گاه «ال» نداشته باشند و «ن» آنها حذف نشده باشدوبه اسم معرفه اضافه نشده باشند نکره می باشد. مثال: رجلان – رجلین- معلمون – معلمین .
نکته 2- بعضی از اسمهای اشخاص مذکر تنوین می گیرند ولی نکره نیستند و معرفه می باشند.
مثال : محمــد – علیاً – سعید .
نکته3- اسم غیر منصرف با شرطی نکره هستندکه :
1= مضاف به معرفه نباشد 2 = اسم علم نباشد 3 = الـ نداشته باشنـد
اسم معرفه: به اسمهایی که برای ما شناخته شده و آشنا باشند و به شش دسته تقسیم می شوند.
اقسام معارف:
1- اسم علم 2 ـ ضمیر 3 ـ اسم اشاره
4 ـاسم موصول 5 ـ معرفه به ال (ذواللام) 6 ـ معرفه به اضافه
معارف شش بود، مضمر. اضافه علم، ذواللام، موصول. اشاره.
اسم علـم: به اسمهایی گفته می شودکه مخصوص یک شخص یا یک مکان و یا یک شیء بخصوص باشد. مانند :
محمد‌ - فاطمه – ایران- اصفهان- کارون-
منصرف غیر منصرف

نکته ا- به اسمهایی که می توانند تنویــن بگیرندمنصرف وبه اسمهایی که هیچگاه تنوین
نمی گیرندغیرمنصرف گفته می شود .) در درس سوم درباره اسم غیـر منصرف بطور کامل می خوانیم .)
نکته2-دربین اسمهای علم فقط بعضی ازاسمهای اشخاص مذکرکه حروف اصلی عربی دارندتنوین میگیرندوبقیه اسمهای علم تنوین نمی گیرند.
نکته 3- اسم علم به دو شکل بکار می رود:
الف) اسم علم مفرد: به اسمهایی گفته می شود که از یک جزء تشکیل می شوند.
مثال: مریم- دمشق
ب) اسم علم مرکب: به اسمهایی گفته می شود که از دو جزء تشکیل می شوند.
مثال: عبدالله : عبد + الله ابوطالب: ابو +طالب === مرکب اضافی
مضاف مضاف الیه مضاف مضاف الیه
الحجــر الاسـود مرکب وصفی
موصوف صفت
2- ضمیر:
ضمیر به دو شکل به کار می رود:
1- ضمیر منفصل 2- ضمیر متصل.
1- ضمیر منفصل: این ضمیر خود نیز به دو شکل تقسیم می شود:
الف) ضمیر منفصل رفعی (مرفوع): ضمیرهایی هستند که در اول جمله قرار می گیرند و مبتدای جمله می باشند و چون مبتدا مرفوع است به این ضمیرها نیز رفعی (مرفوع) گفته می شوند.

ضمیر منفصل رفعی عبارتنداز:
غائب مخاطب متکلـم
مذکر مونث مذکر مونث متکلم وحده
مفرد هــو هـــی أنت أنت أنا
مثنـی هما هما انتما انتما متکلـم مع الغیر
جمـع هم هــن انتم انتن نحـن
نکته : هرگاه مبتدا و خبر معرفه باشند معمولا بین آنها ضمیر منفصلی قرار می گیرد که به آن ضمیر فصل یا عماد گفته می شود و محلی از اعراب ندارد . مانند : الله هــو السمیع اولئک هــم المفلحون
ب) ضمیر منفصل نصبی (منصوب): ضمیرهایی هستند که در جمله مفعول به می باشند و چون مفعول به منصوب است به این ضمیرها نیز نصبی یا منصوب گفته می شود و عبارتند از :
غائب مخاطب متکلـم
مذکر مونث مذکر مونث متکلم وحده
مفرد ایاه‌ ایاهـا ایاک ایاک ایای
مثنـی ایاهما ایاهما ایاکما ایاکما متکلـم مع الغیر
جمـع ایاهم ایاهن‌ ایاکم ایاکن ایانـا
2- ضمیر متصل: ضمیرهای متصل نیز به دو شکل به کار می روند:
الف) ضمیر متصل رفعی (مرفوع): ضمیرهایی هستند که فقط به فعل اضافه می شوند و جزء فعل می باشند و نشان دهنده ی صیغه ی فعل هستند که به آنها ضمیر متصل فاعلی یا بارز یا متصل رفعی گفته می شود.و عبارتنداز:
فعل ماضی ا- و- ن- ت – تما- تم – ت –تن - ت – تا
فعل مضارع و امر ا- و- ن- ی-
مثال: ذهبا – ذهبــوا- ذهبنـا فعل ماضی
مثال: یذهبان – یذهبـــون – تذهبیــن –تذهبـن فعل مضارع
مثال : إذهبــا ـ إذهبــوا ـ إذهبــی ـ إ ذهبــن == امر
نکته 1- «نون» در صیغه های مثنی و جمع مذکرو مفرد مؤنث مخاطب علامت مرفوع بودن فعل مضارع
می باشد و ضمیر بشمار نمی رود .
ب) ضمیر متصل نصبی و جرّی که عبارتند از :
غائب مخاطب متکلـم
مذکر مونث مذکر مونث متکلم وحده
مفرد ه‌ هـا ک ک ی
مثنـی هما هما کما کما متکلـم مع الغیر
جمـع هم هن کم کن نـا
نکته 1- هر گاه این ضمیرها به آخر فعل و حروف مشبهه بالفعل اضافه شوند ضمیر متصل نصبی هستند اگر به فعل اضافه شوندمفعولاً‌ به و محلاً منصوب هستند واگر به حروف مشبهه اضافه شوند اسم حروف مشبهه و محلا منصوب می باشند .
مثال: اَعْرفِــک شاهد نا
فعل مفعولاً به و محلاً منصوب (ضمیر متصل نصبی)
نکته 2- هر گاه این ضمیرها به آخر اسم و یا حرف جر اضافه شوند ضمیر متصل جرّی می باشند. اگر به اسم اضافه شوند مضاف الیه و اگر به حرف جر اضافه شوند محلاً مجرور به حرف جر می باشند.
حروف جر: فی- من – الی- علی – بــ - لـِ – عن – ک – حتّــی – حاشا – کلا - واو قسـم .........
واو قسم مثل: و العصر - و التین و الزیتون منک: من ک

حرف جر مجرور به حرف جر حرف جر مجرور به حرف جر
جار و مجرور جار و مجرور
3- اسم اشاره: به دو شکل به کار می رود.
الف) اسم اشاره به دور:
مذکر مونث معنی
مبنی مفرد ذلک تلک آن
معرب مثنی ذانک-ذینک تانک-تینک آندو
مبنی جمع اولئک اولئک آنان-آنها



ب) اسم اشار ه به نزدیک:
مذکر مونث معنی
مبنی مفرد هذا هذه این
معرب منثی هذان- هذین هاتان- هاتین ایندو
مبنی جمع هولاء هولاء اینان- اینها
نکته 1- اسمهای اشاره هولاء و اولئک فقط برای جمعهای عاقل (انسانها) به کار برده می شوند و برای جمعهای غیر عاقل (غیر انسانها) از هذه و تلک استفاده می شود. (برای جمعهای غیر عاقل یا غیر انسانها از قواعد مفرد و مونث استفاده می کنند. یعنی، ضمیر، فعل، اسم اشاره، اسم موصول، مفرد و مونث به کار برده می شود.) مثال:
تلامیذ – معلمون – معلمات
هولاء – هولاء – هولاء (جمع عاقل، انسانها)
اولئک – اولئک – اولئک
نکته 2 - اسم( الـ ) دار بعد از اسم اشاره اگر جامد باشد عطف بیان و اگر مشتق باشد صفت مفرد می باشد
هولاء التالمیذ (عطف بیان ) هولاء المعلمون (صفت مفرد )
4- موصول: به دو شکل به کار می رود:
الف) اسم موصول خاص که عبارتند از:
مذکر مونث
مبنی مفرد الذی التی کسی که
معرب مثنی الذان- الذین التان – التین کسانی که
مبنی جمع الذین الّاتی کسانی که
ب) اسم موصول عام (مشترک) : برای عاقل (انسانها)، مــن کسی که، آنکه
برای غیر عاقل (غیر انسان)، ما چیزی که، آنچه
نکته ا- به جمله ای که بعد از اسم موصول قرار می گیرد، جمله ی صله (صله ی موصول) گفته می شود.
در جمله صله ضمیر ی بکار برده می شود که به اسم موصول برمی گردد و به آن ضمیر عائد
گفته می شود . مانند: الله هو ا لــذی ارسـل رسوله با لهدی
اسم موصول صله ( صله ی موصول)

نکته 2= اسم موصول بعد از اسم الـ دار اگر به معنی ( که ) باشد صفت مفرد می باشد .
هذا هـو الظبــی الــذی فتشت عنـه طـول النهـار .
5- معرفه به الـ (ذواللام): هر گاه نکره ای با «ال» به کار برده شود به معرفه تبدیل می شود که به آن معرفه به ال (ذواللام) گفته می شود و هیچگاه تنوین نمی گیرند. مثال: ال+ کتاب‌ = الکتاب الرجل ، الشجره و … یعنی اگر ال را برداریم نکره می شود.
6 ـ معرفه به اضافه: هر گاه اسم نکره ای به اسم معرفه ای اضافه شود اسم نکره به معرفه تبدیل
می شود که به آن معرفه به اضافه گفته می شود . مثال:
کتاب + التلمیذ کتــاب التلمیــــذ
معرفه به اضافه معرفه به ال (مضاف و مضاف الیه)
نکته ا: معرفه به اضافه یا مضاف ، هیچگاه ال- تنوین- نون مثنی و نون جمع مذکر سالم نمی گیرد. مثال:
اخوانِ + کم اخـواکـم
اخوینِ‌ + کم اخویـکم
معلمون + المدرسه معلمـو المدرسه
معرفه به اضافه معرفه به ال (مضاف و مضاف الیه)
( مضـاف در معرفه و نکــره بودن از مضـاف الیــه پیــروی دارد به این صورت که اگـر مضاف الیـه معـرفه باشد مضاف هم معـرفه و اکـر مضاف الیـه نکــره باشــد مضاف هــم نکــره می باشد .)
کتاب معلــم کتاب المعلــــم


www.bahmani83.blogfa.comمنبع

  • مقداد نریمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی