ترجمه دروس عربی وقواعد دوم عمومی(درس اول)
ترجمه دروس عربی دوم عمومی
درس اول
الهی:
پروردگارا، سینه ام را برایم فراخ کن (بگشای ) و کارم را برایم آسان گردان
و گره از زبانم باز کن تا سخنم را بفهمند.
خدایا مرا از تاریکی های پندار خارج کن و مرا با نور فهم گرامی بدار.
خدایا درهای رحمتت را برما بگشای.
و گنجینه های دانش هایت را برما باز کن.
پروردگارا.... پروردگارا آسان بگیر و سخت نگیر.
خدایا قلبم را شاد کن.
خدایا راه آسانی را به سوی محبتت به من نشان بده.
خدایا برای شیطان راهی بر عقل من قرار نده.
و راهنمایی برای باطل بر کار من قرار نده.
خدایا بندگی ات را به ما الهام کن و گناه به درگاهت را از ما دور کن.
[ امید ما] به رحمتت است ای مهربان ترین مهربانان.
قواعد:
اسم نکره: به
اسمهایی گفته می شود که برای ما ناشناخته و نا آشنا باشند و علامت آن
معمولاً تنوین است. تنویــن ــــــــ . مثال: رجل - إمرأه - کتاباً -
شجره .
نکته ا- در اسمهای مثنی و جمع سالم مذکر که تنوین نمی گیرند هر
گاه «ال» نداشته باشند و «ن» آنها حذف نشده باشدوبه اسم معرفه اضافه نشده
باشند نکره می باشد. مثال: رجلان – رجلین- معلمون – معلمین .
نکته 2- بعضی از اسمهای اشخاص مذکر تنوین می گیرند ولی نکره نیستند و معرفه می باشند.
مثال : محمــد – علیاً – سعید .
نکته3- اسم غیر منصرف با شرطی نکره هستندکه :
1= مضاف به معرفه نباشد 2 = اسم علم نباشد 3 = الـ نداشته باشنـد
اسم معرفه: به اسمهایی که برای ما شناخته شده و آشنا باشند و به شش دسته تقسیم می شوند.
اقسام معارف:
1- اسم علم 2 ـ ضمیر 3 ـ اسم اشاره
4 ـاسم موصول 5 ـ معرفه به ال (ذواللام) 6 ـ معرفه به اضافه
معارف شش بود، مضمر. اضافه علم، ذواللام، موصول. اشاره.
اسم علـم: به اسمهایی گفته می شودکه مخصوص یک شخص یا یک مکان و یا یک شیء بخصوص باشد. مانند :
محمد - فاطمه – ایران- اصفهان- کارون-
منصرف غیر منصرف
نکته ا- به اسمهایی که می توانند تنویــن بگیرندمنصرف وبه اسمهایی که هیچگاه تنوین
نمی گیرندغیرمنصرف گفته می شود .) در درس سوم درباره اسم غیـر منصرف بطور کامل می خوانیم .)
نکته2-دربین اسمهای علم فقط بعضی ازاسمهای اشخاص مذکرکه حروف اصلی عربی دارندتنوین میگیرندوبقیه اسمهای علم تنوین نمی گیرند.
نکته 3- اسم علم به دو شکل بکار می رود:
الف) اسم علم مفرد: به اسمهایی گفته می شود که از یک جزء تشکیل می شوند.
مثال: مریم- دمشق
ب) اسم علم مرکب: به اسمهایی گفته می شود که از دو جزء تشکیل می شوند.
مثال: عبدالله : عبد + الله ابوطالب: ابو +طالب === مرکب اضافی
مضاف مضاف الیه مضاف مضاف الیه
الحجــر الاسـود مرکب وصفی
موصوف صفت
2- ضمیر:
ضمیر به دو شکل به کار می رود:
1- ضمیر منفصل 2- ضمیر متصل.
1- ضمیر منفصل: این ضمیر خود نیز به دو شکل تقسیم می شود:
الف)
ضمیر منفصل رفعی (مرفوع): ضمیرهایی هستند که در اول جمله قرار می گیرند و
مبتدای جمله می باشند و چون مبتدا مرفوع است به این ضمیرها نیز رفعی
(مرفوع) گفته می شوند.
ضمیر منفصل رفعی عبارتنداز:
غائب مخاطب متکلـم
مذکر مونث مذکر مونث متکلم وحده
مفرد هــو هـــی أنت أنت أنا
مثنـی هما هما انتما انتما متکلـم مع الغیر
جمـع هم هــن انتم انتن نحـن
نکته
: هرگاه مبتدا و خبر معرفه باشند معمولا بین آنها ضمیر منفصلی قرار می
گیرد که به آن ضمیر فصل یا عماد گفته می شود و محلی از اعراب ندارد . مانند
: الله هــو السمیع اولئک هــم المفلحون
ب) ضمیر منفصل نصبی (منصوب):
ضمیرهایی هستند که در جمله مفعول به می باشند و چون مفعول به منصوب است به
این ضمیرها نیز نصبی یا منصوب گفته می شود و عبارتند از :
غائب مخاطب متکلـم
مذکر مونث مذکر مونث متکلم وحده
مفرد ایاه ایاهـا ایاک ایاک ایای
مثنـی ایاهما ایاهما ایاکما ایاکما متکلـم مع الغیر
جمـع ایاهم ایاهن ایاکم ایاکن ایانـا
2- ضمیر متصل: ضمیرهای متصل نیز به دو شکل به کار می روند:
الف)
ضمیر متصل رفعی (مرفوع): ضمیرهایی هستند که فقط به فعل اضافه می شوند و
جزء فعل می باشند و نشان دهنده ی صیغه ی فعل هستند که به آنها ضمیر متصل
فاعلی یا بارز یا متصل رفعی گفته می شود.و عبارتنداز:
فعل ماضی ا- و- ن- ت – تما- تم – ت –تن - ت – تا
فعل مضارع و امر ا- و- ن- ی-
مثال: ذهبا – ذهبــوا- ذهبنـا فعل ماضی
مثال: یذهبان – یذهبـــون – تذهبیــن –تذهبـن فعل مضارع
مثال : إذهبــا ـ إذهبــوا ـ إذهبــی ـ إ ذهبــن == امر
نکته 1- «نون» در صیغه های مثنی و جمع مذکرو مفرد مؤنث مخاطب علامت مرفوع بودن فعل مضارع
می باشد و ضمیر بشمار نمی رود .
ب) ضمیر متصل نصبی و جرّی که عبارتند از :
غائب مخاطب متکلـم
مذکر مونث مذکر مونث متکلم وحده
مفرد ه هـا ک ک ی
مثنـی هما هما کما کما متکلـم مع الغیر
جمـع هم هن کم کن نـا
نکته
1- هر گاه این ضمیرها به آخر فعل و حروف مشبهه بالفعل اضافه شوند ضمیر
متصل نصبی هستند اگر به فعل اضافه شوندمفعولاً به و محلاً منصوب هستند
واگر به حروف مشبهه اضافه شوند اسم حروف مشبهه و محلا منصوب می باشند .
مثال: اَعْرفِــک شاهد نا
فعل مفعولاً به و محلاً منصوب (ضمیر متصل نصبی)
نکته
2- هر گاه این ضمیرها به آخر اسم و یا حرف جر اضافه شوند ضمیر متصل جرّی
می باشند. اگر به اسم اضافه شوند مضاف الیه و اگر به حرف جر اضافه شوند
محلاً مجرور به حرف جر می باشند.
حروف جر: فی- من – الی- علی – بــ - لـِ – عن – ک – حتّــی – حاشا – کلا - واو قسـم .........
واو قسم مثل: و العصر - و التین و الزیتون منک: من ک
حرف جر مجرور به حرف جر حرف جر مجرور به حرف جر
جار و مجرور جار و مجرور
3- اسم اشاره: به دو شکل به کار می رود.
الف) اسم اشاره به دور:
مذکر مونث معنی
مبنی مفرد ذلک تلک آن
معرب مثنی ذانک-ذینک تانک-تینک آندو
مبنی جمع اولئک اولئک آنان-آنها
ب) اسم اشار ه به نزدیک:
مذکر مونث معنی
مبنی مفرد هذا هذه این
معرب منثی هذان- هذین هاتان- هاتین ایندو
مبنی جمع هولاء هولاء اینان- اینها
نکته
1- اسمهای اشاره هولاء و اولئک فقط برای جمعهای عاقل (انسانها) به کار
برده می شوند و برای جمعهای غیر عاقل (غیر انسانها) از هذه و تلک استفاده
می شود. (برای جمعهای غیر عاقل یا غیر انسانها از قواعد مفرد و مونث
استفاده می کنند. یعنی، ضمیر، فعل، اسم اشاره، اسم موصول، مفرد و مونث به
کار برده می شود.) مثال:
تلامیذ – معلمون – معلمات
هولاء – هولاء – هولاء (جمع عاقل، انسانها)
اولئک – اولئک – اولئک
نکته 2 - اسم( الـ ) دار بعد از اسم اشاره اگر جامد باشد عطف بیان و اگر مشتق باشد صفت مفرد می باشد
هولاء التالمیذ (عطف بیان ) هولاء المعلمون (صفت مفرد )
4- موصول: به دو شکل به کار می رود:
الف) اسم موصول خاص که عبارتند از:
مذکر مونث
مبنی مفرد الذی التی کسی که
معرب مثنی الذان- الذین التان – التین کسانی که
مبنی جمع الذین الّاتی کسانی که
ب) اسم موصول عام (مشترک) : برای عاقل (انسانها)، مــن کسی که، آنکه
برای غیر عاقل (غیر انسان)، ما چیزی که، آنچه
نکته ا- به جمله ای که بعد از اسم موصول قرار می گیرد، جمله ی صله (صله ی موصول) گفته می شود.
در جمله صله ضمیر ی بکار برده می شود که به اسم موصول برمی گردد و به آن ضمیر عائد
گفته می شود . مانند: الله هو ا لــذی ارسـل رسوله با لهدی
اسم موصول صله ( صله ی موصول)
نکته 2= اسم موصول بعد از اسم الـ دار اگر به معنی ( که ) باشد صفت مفرد می باشد .
هذا هـو الظبــی الــذی فتشت عنـه طـول النهـار .
5-
معرفه به الـ (ذواللام): هر گاه نکره ای با «ال» به کار برده شود به معرفه
تبدیل می شود که به آن معرفه به ال (ذواللام) گفته می شود و هیچگاه تنوین
نمی گیرند. مثال: ال+ کتاب = الکتاب الرجل ، الشجره و … یعنی اگر ال را
برداریم نکره می شود.
6 ـ معرفه به اضافه: هر گاه اسم نکره ای به اسم معرفه ای اضافه شود اسم نکره به معرفه تبدیل
می شود که به آن معرفه به اضافه گفته می شود . مثال:
کتاب + التلمیذ کتــاب التلمیــــذ
معرفه به اضافه معرفه به ال (مضاف و مضاف الیه)
نکته ا: معرفه به اضافه یا مضاف ، هیچگاه ال- تنوین- نون مثنی و نون جمع مذکر سالم نمی گیرد. مثال:
اخوانِ + کم اخـواکـم
اخوینِ + کم اخویـکم
معلمون + المدرسه معلمـو المدرسه
معرفه به اضافه معرفه به ال (مضاف و مضاف الیه)
(
مضـاف در معرفه و نکــره بودن از مضـاف الیــه پیــروی دارد به این صورت
که اگـر مضاف الیـه معـرفه باشد مضاف هم معـرفه و اکـر مضاف الیـه نکــره
باشــد مضاف هــم نکــره می باشد .)
کتاب معلــم کتاب المعلــــم
www.bahmani83.blogfa.comمنبع
- ۹۴/۰۶/۰۷